Web Analytics Made Easy - Statcounter

در اتاق تنها یک بازجو نشسته بود با پروندۀ نسبتاً قطوری که روی میز در مقابلش قرار داشت، با لبخند سردی اشاره کرد روبه رویش بنشینم و نشستم. با اشاره به پرونده مقابلش گفت: «با این همه سوء سابقه، چه حرفی برای گفتن داری؟ چند بار آمد‌های تعهد داده‌ای که دیگر کله‌ات بوی قورمه سبزی ندهد این بار درباره آنچه ظفار نوشته‌ای چه بهان‌های می‌تراشی؟ شما را به ظفار فرستاده بودند که دربارهٔ رشادت‌ها و دلاوری‌های سربازان ایرانی در جنگ با شورشیان گزارش‌هایی بنویسی این خبر چه بوده که دربارۀ گوگوش و حضور انگلیسی‌ها نوشته‌ای؟»

به گزارش انتخاب، محمد بلوری (زاده ۱۳۱۵)، روزنامه نگار مطبوعات ایران است.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

وی سابقه فعالیت در روزنامه‌های مختلف کشور را دارد و از پیشکسوتان مطبوعات محسوب می‌شود. وی برای مدتی در اوایل انقلاب سردبیر روزنامه کیهان و رئیس سندیکای مطبوعات در آخرین دوره آن بود. دبیر سرویس حوادث روزنامۀ ایران (۷۳ تا ۸۱)، دبیری روزنامۀ اعتماد و سردبیری ویژه نامه‌های حوادث روزنامه جام جم از جمله فعالیت‌های او بوده است. وی نقش مطبوعاتی پررنگی در افشا قتل‌های زنجیر‌ه‌ای داشت.

در آذر سال ۱۳۹۸ از کتاب «خاطرات شش دهه روزنامه نگاری» وی به همت مجله بخارا و نشر نی (ناشر این کتاب) که توسط سعید اردکان زاده یزدی تهیه شده بود، رونمایی شد.

از قسمت قبل:

«انتشار این عکس با نوشتهٔ من واکنش‌های تعجب‌آوری در جامعه برانگیخت و برای اولین بار مردم را با این حقیقت روبه رو کرد که خون جوانانشان در خاک بیگانه با برنامه‌ریزی انگلیسی‌ها زمین ریخته شده و این مقامات انگلیسی‌اند که برای سرکوب شورشیان ظفار از شاه خواسته‌اند جوانان ایرانی را به این سرزمین بفرستد. شاه از خواندن خبر حضور انگلیسی‌ها در ظفار به خشم آمد و دستور داد در این باره تحقیق شود ساواک طبق معمول وارد عمل شد و دستور دستگیری من را داد.»

تلفنچی روزنامه با من که در خانه‌مان بودم تماس گرفت و گفت مأموران ساواک دنبال تو هستند؛ دستور این است که چند روزی باید پنهان شوی تا مدیران روزنامه ببینند چه باید کرد. روز بعد در تماس تلفنی با من تأکید کردند محل اقامتم را تغییر بدهم و در حوالی مؤسسه کیهان پیدایم نشود، چون دو مأمور ساواک با لباس مبدل تمام روز در اطراف روزنامه برای بازداشت من کشیک می‌دهند. با گذشت پنج روز، دکتر مصباح‌زاده برایم پیغام فرستاد که چاره‌ای نداریم؛ باید خودت را به خانۀ شمارۀ ده ساواک معرفی کنی. صبح روز بعد با نگرانی به آن خانهٔ معروف رفتم و در زدم مرد خپله‌ای که قیافه‌ای روستایی داشت در را به رویم باز کرد و پرسید با کی کار داری؟ خودم را که معرفی کردم. راه داد وارد یک سالن شدم که هیچکس در آن نبود؛ روی یکی از صندلی‌ها نشستم و منتظر ماندم آن مرد خپل هم رفته بود و من نگاهم در یک راهروی بلند به در‌های بسته‌ای بود که باز نمی‌شدند.

مطمئن بودم پشت آن در‌ها ده‌ها کارمند و بازجو نشسته‌اند. این شیوه ساواک بود که هر احضار شده‌ای را در آن سالن خلوت یکی دو ساعت در بلاتکلیفی به انتظار می‌نشاند بی آن که کسی ظاهر شود و این بلاتکلیفی مراجعه‌کننده را مضطرب می‌کرد بیش از یک ساعت گذشت تا این که همان مرد آمد اشاره کرد وارد یکی از اتاق‌ها شوم. در اتاق تنها یک بازجو نشسته بود با پروندۀ نسبتاً قطوری که روی میز در مقابلش قرار داشت، با لبخند سردی اشاره کرد روبه رویش بنشینم و نشستم. با اشاره به پرونده مقابلش گفت: «با این همه سوء سابقه، چه حرفی برای گفتن داری؟ چند بار آمد‌های تعهد داده‌ای که دیگر کله‌ات بوی قورمه سبزی ندهد این بار درباره آنچه ظفار نوشته‌ای چه بهان‌های می‌تراشی؟ شما را به ظفار فرستاده بودند که دربارهٔ رشادت‌ها و دلاوری‌های سربازان ایرانی در جنگ با شورشیان گزارش‌هایی بنویسی این خبر چه بوده که دربارۀ گوگوش و حضور انگلیسی‌ها نوشته‌ای؟»

گفتم قسمتی از گزارش‌هایم را نوشته‌ام که به تدریج چاپ خواهد شد، اما آن عکس را سردبیرمان به من داده بود که درباره‌اش شرحی بنویسم از بقیه ماجرا خبر نداشتم و نمی‌دانستم در آن مورد نباید چیزی نوشت. انگار منظورم را فهمید و از طرز نگاه ملایمش فهمیدم سردبیر دربارهٔ قضیه حضور انگلیسی‌ها در جبهه‌ها توضیحاتی داده بازجو لحظه‌ای فکر کرد و گفت: «دستور رسیده تو را بازداشت کنم، اما سعی خواهم کرد کمکت کنم حالا با همسرت تماس بگیر و بگو چند روزی می‌روی، سفر، اما از بازداشت خودت حرفی نزن.»

بعد شماره تلفن منزلمان را گرفت گوشی را به دستم داد و گوشی تلفن دیگر را برداشت تا به حرف‌هایمان گوش بدهد به هر ترتیبی بود به همسرم قبولاندم به سفری چندروزه می‌روم، اما هرچه اصرار کرد به چه سفری و با چه کسانی چیزی نگفتم پس از این تماس بازجویم: گفت حالا می‌روی بیرون پشت در ساختمان سوار خودرو می‌شوی. در ساختمان که به رویم باز شد دیدم یک لندرور ایستاده من را روی صندلی عقب نشاندند و چشم‌هایم را با چشم‌بندی بستند. راننده پشت فرمان بود یک مأمور ساواک هم کنارش نشست و راه افتادیم در مسیرمان گوشم به همهمه رهگذران بود، صدای فریاد دست فروش‌ها برای جلب مشتری صدای بوق اتومبیل‌ها و فریاد بچه‌ها درحال بازی و صدای غرش موتور‌ها و صدای زن‌هایی که هنگام خرید با فروشندگان چانه می‌زدند به گوشم می‌خورد همهمه این صدا‌ها که در مسیر به گوشم می‌رسید و از من دور می‌شد در احساسم تأثیر اندوهناکی داشت. مأمور ساواک هم برای راننده ماجرای یک مهمانی خانوادگی را تعریف می‌کرد.

به زندان اوین که رسیدم من را به محلی بردند. در آنجا لباس‌هایم را درآوردند و لباس مخصوص زندان را به تنم پوشاندند. دوباره چشم‌هایم را بستند و وارد ساختمان اصلی زندان شدیم قدم به قدم راهنمایی‌ام کردند و با محاسبه پله‌ها و پاگرد‌ها فهمیدم به طبقهٔ سوم رسیده‌ایم با گذر از راهروی بلندی مأمور همراهم بازویم را گرفت و ایستادیم دری آهنی با صدای خشکی باز شد و من را به داخل هل دادند مأمور در حالی که از پشت سر چشم بندم را باز می‌کرد با لحن خشنی: گفت سرت را برنگردان عقب.»

وارد یک سلول شده بودیم وقتی از پشت سر صدای بسته شدن در آهنی را شنیدم، فهمیدم مأمور از سلول بیرون رفته است. سلولی بود در حدود سه متر در دو و نیم متر با یک دستشویی کوچک و توالت با تشک و پتو و بالشی چرک که رنگش مشخص نبود. وسط سقف دریچه‌ای بود که روشنی ضعیفی به طور غیرمستقیم از آن به داخل سلول می‌تابید و نمی‌شد تشخیص داد چه ساعتی از روز یا شب است چند ساعت بعد، دریچه کوچکی که روی در سلول کار گذاشته بودند باز شد و نگهبانی با خشونت گفت: رو به دیوار پشت به در بایست به پشت سر نگاه نکن. وارد که شد یک سینی کف سلول گذاشت و رفت. توی سینی یک بشقاب غذا بود با سه نخ سیگار اشنو اشتهایی برای خوردن نداشتم سیگاری روشن کردم و پک عمیقی زدم و سرم گیج رفت از صبح چیزی نخورده بودم روی تشک چرک و کثیف دراز کشیدم و ساعت‌ها با خودم کلنجار رفتم تا خوابم ببرد.

روز بعد، باز دریچه کوچک روی در آهنی پس رفت و چشم‌هایی در قاب تنگ آن ظاهر شد باز رو به دیوار و. این بار یک مأموراز پشت سر چشم‌بندی به چشم‌هایم زد و از سلول بیرونم برد بازویم را گرفت و از پله‌ها به طبقه پایین رفتیم و وارد اتاقی شدیم چشم‌هایم را باز کرد و رفت. اتاق عکاسی بود. پلاک شماره داری به گردنم انداختند و عکس‌هایی از نیمرخ و روبه رو از من گرفتند و دوباره به سلول برم گرداندند.

هفته‌ای که گذشت باز مأموری به سلولم آمد چشم‌هایم را بست این بار که از پله‌ها پایینم آورد طبقات را شمردم. وقتی چشم‌هایم را باز کردند دیدم در همان اتاق رختکن هستم. مسئول رختکن لباسم را تحویل داد و گفت یادم هست که تو را یک هفته پیش آورده بودند اینجا داشتم لباسم را می‌پوشیدم که ادامه داد تا حالا سابقه ندارد که یک زندانی پس از یک هفته از اینجا برود. بیرون اینجا یک ماه طول می‌کشد تا از زندانی اسمش را بپرسند.

با خودم گفتم حتماً می‌خواهند من را به زندان دیگری منتقل کنند. لباس که پوشیدم دوباره چشم‌هایم را بستند و من را سوار اتومبیل کردند سربالایی دروازهٔ زندان اوین را که طی کردیم اتومبیل به سمت راست پیچید و فهمیدم که در بزرگراه پارک وی هستیم. در نیمه راه بزرگراه بودیم که اتومبیل کناری ایستاد مأموری از پشت سر چشم بندم را باز کرد و گفت: «پیاده شو، چند قدم برو جلوتر بایست کنار جاده برنگردی به عقب نگاه کنی.» پیاده شدم و رفتم در حاشیه بزرگراه ایستادم تا صدای دورشدن

ماشین را شنیدم در آن، لحظات، آزادی احساس لذت بخشی برایم. داشت پیاده به طرف خانه‌مان در حاشیه میدان کندی (توحید فعلی) راه افتادم و دلم می‌خواست این پیاده روی لذت بخش پایانی نداشته باشد.

به دفتر روزنامه که برگشتم فهمیدم امیر طاهری که با اردشیر زاهدی وزیر امور خارجه آن زمان آشنایی داشت از او خواسته بود پادرمیانی کند و رضایت شاه را بگیرد و از ساواک بخواهد آزادم کنند. طاهری هم در حمایت از گفته بود که تقصیری نداشته‌ام بلکه غفلت خودش باعث چاپ آن مطلب و عکس گوگوش در روزنامه شده من است. فهمیدم در زمان بازداشتم اولین قسمت از سلسله گزارش‌های من از مأموریت ظفار را منتشر کرده‌اند و سردبیر با چاپ عکسم و تیتر این گزارش در صفحه اول کیهان خواسته بود نشان دهد من صحنه‌های جالبی از رشادت‌های جوانان ایرانی در جنگ ظفار ترسیم کرده‌ام و سلسله گزارش‌هایم ادامه خواهد داشت.

اما در پایان خاطراتم از جنگ ظفار به سرنوشت هولناک سروان افشین هم کلاسی دوران دبیرستانم و مربی و سردسته گروه بکاو و بکش در جنگ ظفار اشاره می‌کنم چند ماهی از بازگشتنم از ظفار گذشته بود که سروان افشین یک روز در تحریریه روزنامه کیهان به دیدنم آمد.

دفترچه شعری داشت و می‌گفت این اشعار عاشقانه را از دوران جوانی به بعد سروده است. از من خواست چند قطعه از اشعارش را در صفحه فرهنگی روزنامه چاپ کنم. بعد هم از من خداحافظی کرد و از آن پس او را ندیدم تا این که خبر کشته شدنش را در اسفند ۵۷ در روزنامه‌ها خواندم آن گونه که در خبر‌ها آمده بود، این افسر رژیم گذشته به عنوان یک مقام نظامی در مشهد رفتار خشونت‌آمیزی با شهروندان داشت و پیش از پیروزی انقلاب و در جریان مبارزات مردمی صد‌ها نفر را به جرم مخالفت با حکومت به زندان کشانده و در شکنجه گاه‌ها آنان را به دست بازجویان بیرحم ساواک سپرده بود. آن طور که در روزنامه‌ها نوشته بودند در یکی از واپسین روز‌های اسفند ۵۷ مردم خشمگین مشهد در اوج مبارزات انقلابی او را در خیابان غافلگیر کردند و با خشم و خروش بسیار تکه تکه‌اش کردند.

منبع: فرارو

کلیدواژه: محمد بلوری اوین گوگوش قیمت طلا و ارز قیمت خودرو قیمت موبایل حضور انگلیسی ها چشم هایم پشت سر نوشته ای روبه رو

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت fararu.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «فرارو» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۹۷۷۳۱۴۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

داوری: دلیل قطع همکاری با دمیر محرمانه است/زمان معرفی سرمربی جدید

جواد داوری رییس فدراسیون بسکتبال در گفت و گو با خبرنگار مهر در مورد خروجی دو نشست اخیر کمیته فنی که تا به امروز منجر به منتفی شدن ادامه همکاری با «هاکان دمیر» و همچنین انتخاب دو مربی ایرانی و دو مربی خارجی از ایتالیا و اسلوونی برای هدایت تیم ملی شده است، توضیح داد.

وی تاکید دارد که انتخاب هر یک از گزینه های داخلی یا خارجی برای تیم ملی بسکتبال همزمان معایب و مزایایی دارد که با در نظر گرفتن دو فاکتور کوتاه مدت و بلندمدت برنامه های فدراسیون در انتخاب سرمربی جدید، قابل بحث و بررسی و تعیین کننده هستند. او با تاکید بر اینکه در این مرحله از بررسی ها مسائل مالی بعد از مسائل فنی مهم و تعیین کننده است، گفت که احتمالا تا نیمه خرداد در مورد سرمربی جدید تیم ملی بسکتبال جمع بندی نهایی حاصل می شود.

خارجی یا داخلی بودن سرمربی همزمان معایب و مزایایی دارد

رییس فدراسیون بسکتبال با یاداوری اینکه برای انتخاب سرمربی جدید تیم ملی بسکتبال همزمان ۹ مربی داخلی و خارجی گزینه بودند، خاطرنشان کرد: هر دو گزینه یعنی داخلی یا خارجی بودن سرمربی جدید، معایب و مزایایی را توامان دارند. فعلا مساله مهم در جلسات کمیته فنی همین موضوع است و اینکه مزایای کدام گزینه برای تیم ملی در شرایط فعلی و با توجه به اولویت هایی که داریم، بیشتر است. مربی داخلی یا خارجی.

برای انتخاب سرمربی جدید تیم ملی بسکتبال ۴ مربی ازایران (دو مربی)، ایتالیا و اسلوونی کاندید شده اند

فاکتور تاثیرگذاری خیلی مهم است

وی ادامه داد: به طور کلی مربی داخلی نسبت به مربی خارجی شناخت بیشتری از بازیکنان و بسکتبال ایران دارد اما فاکتور تاثیرگذاری در انتخاب گزینه نهایی برای مان خیلی مهم است. همین هاست که باعث شده به قطعیتی در مورد داخلی یا خارجی بودن مربی نرسیم و فعلا ۴ گزینه را نهایی کنیم.

توجه به برنامه های کوتاه مدت و بلند مدت

رییس فدراسیون بسکتبال با اشاره به برنامه های این فدراسیون که لحاظ کردن آنها درانتخاب سرمربی می تواند تعیین کننده باشد، خاطرنشان کرد: در انتخاب سرمربی دو فاکتور کوتاه مدت و بلند مدت برنامه ها را در نظر داریم. سال جاری دیدارهای باقی مانده در دو پنجره انتخابی کاپ آسیا را داریم و سال ۲۰۲۵ هم باید در خودِ کاپ آسیا شرکت کنیم ضمن اینکه از پنجره های انتخابی جام جهانی نباید غافل شویم. قطعا برد و دستیابی به آن در هر یک از این رقابت ها برای‌مان اهمیت دارد و به آن نیاز داریم.

نیازمند تیم «ب» برای ۵ سال آینده بسکتبال ملی

داوری تصریح کرد: درعین حال نباید از ۵ سال بعد و شرایط بسکتبال و تیم ملی در آن زمان غافل شد. این موضوع مستلزم آن است که یک تیم «ب» با بازیکنانی در حدود سنی و شرایط تیم ملی داشته باشیم. تیم ملی نباید محدود به یازده دوازده بازیکن باشد باید ۳۰ - ۲۵ بازیکن داشته باشیم که مدام در رقابت با هم برای تیم ملی باشند. این موضوع نیازمند داشتن تیم «ب» در کنار تیم ملی است. اینگونه می توان یک پشتوانه برای ۵ سال آینده تیم ملی داشت.

لزوم توجه به تیم های ایران نوین و پایه

وی در این رابطه خاطرنشان کرد: امسال نه اما حداقل از سال دیگر باید تیم «ب» اینچنینی را داشته باشیم. برای تشکیل این تیم و پشتوانه سازی برای آن باید تیم «ایران نوین» را آماده در اختیار داشته باشیم و برای این تیم هم باید به تیم های پایه بهای زیادی داد و در این رده فعالیت داشت. همین الان فدراسیون روی برنامه استعدادیابی و استعداد پروری تا رده ۲۰۱ - ۲۰ سال متمرکز شده است که با استقبال بالای خانواده و پای کار آمدن آنها همراه بوده است.

قهرمان نه اما می توانیم جزو ۴ تیم برتر آسیا شویم

رییس فدراسیون بسکتبال با تاکید بر اینکه تشکیل و رسیدگی به تیم های پایه، ایران نوین و «ب» در قالب برنامه بلند مدت میسر می شود، گفت: نمی گویم با اجرای این برنامه ها قهرمان آسیا می شویم اما می توانیم دوباره جزو چهار تیم برتر قاره آسیا شویم و در این سطح با حریفان رقابت داشته باشیم.

جواد داوری می گوید با اجرای درست و به موقع برنامه ها می توان جزو چهار تیم برتر آسیا شد اما باید قهرمانی در آسیا را فراموش کرد

قهرمانی بسکتبال در آسیا را فراموش کنیم

داوری در این زمینه به قهرمانی سال های تیم ملی بسکتبال در آسیا که با نسل طلایی به دست آمد، اشاره کرد وگفت: فراموش کنیم که بسکتبال ایران زمانی قهرمان آسیا بوده است. امروز نمایندگان استرالیا و اقیانوسیه هم به تیم های شرکت کننده در قاره آسیا اضافه شده اند و با حضور اینها قهرمانی واقعا سخت تر از قبل شده است. به خصوص که پیش از این تمرکز روی تیم های پایه کم بوده و همین مسئله دلیل عمده بخشی از مشکلات امروز در رده ملی شده است.

باید بیشتر از همیشه تلاش می شد

وی تاکید کرد: برای رقابت با سایر تیم ها غیر از نمایندگان استرالیا و اقیانوسیه باید بیشتر از همیشه و قبل تلاش می کردیم، باید در تیم های پایه بیشتر کار می شد و پشتوانه سازی لازم انجام می شد تا امروز برای این رقابت مشکلی نداشته باشیم. همه اینها در انتخاب سرمربی تعیین کننده است.

دلیل عدم ادامه همکاری با دمیر محرمانه است

رییس فدراسیون بسکتبال در ادامه در مورد «هاکان دمیر» و آنچه منجر به عدم تمدید قرارداد با این مربی ترکیه ای شد، گفت: اعضای کمیته فنی به این جمع بندی رسیدند، آنچه منجر به این تصمیم گیری شد محرمانه است و نمی توان در مورد آن صحبت کرد اما خیلی موارد منجر به این تصمیم شد. باید از اعضای کمیته فنی تشکر کرد که با صراحت همه موارد را مطرح کردند و کمک فکری برای تصمیم گیری شدند.

دمیر از بسکتبال ایران طلبکار است

داوری در عین حال تاکید کرد: قرارداد هاکان دمیر تا پایان ماه مِی ادامه دارد. بعد از آن قراردادش دیگر تمدید نمی شود. این مربی هم هنوز هم طلبی بابت قراردادش دارد که به موقع پرداخت می شود و تسویه حساب کامل را برای اتمام قراردادش خواهیم داشت.

رییس فدراسیون بسکتبال اعتقاد دارد دلایل کنار گذاشتن «دمیر» از راس تیم ملی محرمانه است اما او هنوز قراردادی دارد که تمدید نمی شود

آنچه منجر به کاندیدا شدن مربیان ایتالیایی و اسلوونیایی شد

وی همچنین در مورد انتخابی دو مربی ایتالیایی و اسلوونیایی از میان ۵ گزینه خارجی مطرح برای هدایت تیم ملی و آنچه منجر به این انتخاب شد، گفت: هاکان دمیر یکی از گزینه های خارجی بود که کنار گذاشته شد. از میان چهار گزینه دیگر هم، این دو مربی رزومه متفاوتی داشتند. «رادوان تریفانوویچ» مربی اهل اسلوونی سابقه خیلی خوبی در زمینه مربیگری دارد. «مارکو راموندینو» هم مربی تاثیرگذاری در بسکتبال ایتالیا بوده که مربی تیم زیر ۲۳ سال کشورش هم بوده و است.

مربیانِ کاندیدا متناسب با برنامه های کوتاه و بلندمدت فدراسیون هستند

رییس فدراسیون بسکتبال در بخشی از این گفت و گو خاطرنشان کرد: فدارسیون بر اساس برنامه های کوتاه مدت و بلند مدتی که دارد باید انتخابی نهایی را داشته باشد. دو مربی ایرانی و دو مربی خارجی که کاندیدای نهایی هدایت تیم ملی شده اند نیز هر یک ویژگی و خصوصیاتی متناسب با این برنامه دارند. یعنی یک مربی ایرانی و یک مربی خارجیِ کاندید برای برنامه کوتاه مدت و دو ایرانی و خارجی دیگر برای برنامه بلند مدت مناسب هستند.

معرفی سرمربی جدید تا نیمه خرداد

داوری در مورد زمان نهاییِ انتخاب سرمربی جدید تیم ملی بسکتبال گفت: فعلا که درگیر رقابت های لیگ برتر هستیم و به دلیل لزوم پایان مسابقات برای مذاکره با مربیان داخلی، باید فعلا در این زمینه صبر کنیم. مذاکره با مربیان خارجی اما در دستورکار بوده و استارت آن زده شده است. تا نیمه خرداد انتخاب نهایی صورت می گیرد.

مسایل مالی فعلا مهم نیست

رییس فدراسیون بسکتبال در پایان در مورد مسائل مالی و اینکه چقدر در انتخاب نهایی تعیین کننده است، گفت: فعلا ملاک ما برنامه ها و مسائل فنی است و اینکه اول در مورد خارجی یا داخلی بودن مربی به نتیجه برسیم و همزمان موضوع اولویت قراردادن برنامه کوتاه مدت یا بلند مدت و تطابق هر یک از انها با گزینه های موردنظر را مدنظر داشته باشیم. الان بحث مالی مهم نیست.این موضوع بعد از مسائل فنی اهمیت دارد.

کد خبر 6093809 زینب حاجی حسینی

دیگر خبرها

  • داوری: دلیل قطع همکاری با دمیر محرمانه است/زمان معرفی سرمربی جدید
  • رسوایی بی بی سی درباره نیکا شاکرمی وارد فاز جدید شد!
  • واکنش کیهان به گزارش بی بی سی در باره نیکا شاکرمی
  • خرده‌فروشی مواد مخدر معضلی جدی در کنارک
  • یک گزارش "خیلی محرمانه"
  • اذعان بی‌بی‌سی به ساختگی بودن اسناد درباره نیکا شاکرمی
  • نامه محرمانه AFC برای پرسپولیس و استقلال
  • نامه محرمانه AFC برای استقلال و پرسپولیس
  • شرق: صدیقه وسمقی آزاد شد
  • صدیقه وسمقی آزاد شد